معنی فارسی featheredges
B1چندگانه لبههایی که نرم و پرمانند هستند.
Plural form of featheredged; having multiple feather-like edges.
- NOUN
example
معنی(example):
لبههای پرموی در طراحی به آن زیبایی اضافه کرد.
مثال:
The featheredges in the design added elegance.
معنی(example):
او از لبههای پرموی بالهای پروانه قدردانی کرد.
مثال:
He admired the featheredges of the butterfly's wings.
معنی فارسی کلمه featheredges
:
چندگانه لبههایی که نرم و پرمانند هستند.