معنی فارسی featherer
B2کسی که پرها را جمعآوری میکند یا در کارهای دستی از آنها استفاده میکند.
A person who works with feathers, either collecting or crafting.
- NOUN
example
معنی(example):
پرموکننده در خلق صنایع دستی زیبا با پر مهارت داشت.
مثال:
The featherer was skilled at creating beautiful feather crafts.
معنی(example):
او پس از گذراندن یک دوره تخصصی، پرموکننده شد.
مثال:
She became a featherer after taking a specialized course.
معنی فارسی کلمه featherer
:کسی که پرها را جمعآوری میکند یا در کارهای دستی از آنها استفاده میکند.