معنی فارسی featherpated
B1پرپات، کسی که ذهنی بیهمت و نامنظم دارد.
Having a light-headed or careless disposition.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پسر پرپات تکالیفش را در خانه فراموش کرد.
مثال:
The featherpated boy forgot his homework at home.
معنی(example):
او او را به عنوان شخصی بیتوجه و خیالپرداز توصیف کرد.
مثال:
She described him as featherpated and whimsical.
معنی فارسی کلمه featherpated
:پرپات، کسی که ذهنی بیهمت و نامنظم دارد.