معنی فارسی fecklessly

B1

بی‌ملاحظه، بدون توجه به عواقب، به طور غیرمسئولانه.

In a manner that lacks concern for consequences, irresponsibly.

example
معنی(example):

او بی‌ملاحظه رفتار کرد و عواقب کارهایش را نادیده گرفت.

مثال:

He acted fecklessly, disregarding the consequences of his actions.

معنی(example):

نگرش بی‌ملاحظه او به چندین اشتباه در پروژه منجر شد.

مثال:

Her feckless attitude led to several mistakes in the project.

معنی فارسی کلمه fecklessly

:

بی‌ملاحظه، بدون توجه به عواقب، به طور غیرمسئولانه.