معنی فارسی fecundated
B2بارور شده، به فرایند درست و موفق بارور کردن اطلاق میشود.
Made fertile or capable of producing offspring.
- verb
verb
معنی(verb):
To make fertile.
معنی(verb):
To inseminate.
example
معنی(example):
دانشمند تخمکها را در آزمایشگاه بارور کرد.
مثال:
The scientist fecundated the eggs in the lab.
معنی(example):
محصولات بارور شده میتوانند میوههای بیشتری تولید کنند.
مثال:
Fecundated crops can produce more fruits.
معنی فارسی کلمه fecundated
:
بارور شده، به فرایند درست و موفق بارور کردن اطلاق میشود.