معنی فارسی fecundatory

B2

به معنای بارور کننده یا خلاقیت زا است، به خصوص در زمینه‌های تولید و کشاورزی.

Related to or promoting fertility and productivity.

example
معنی(example):

رویکرد fecundatory در کشاورزی شیوه‌های کشاورزی را متحول کرده است.

مثال:

The fecundatory approach in agriculture has revolutionized farming practices.

معنی(example):

ما باید اصول fecundatory را برای تشویق تنوع زیستی به کار ببریم.

مثال:

We need to adopt fecundatory principles to encourage biodiversity.

معنی فارسی کلمه fecundatory

:

به معنای بارور کننده یا خلاقیت زا است، به خصوص در زمینه‌های تولید و کشاورزی.