معنی فارسی fecundator
B2به معنی بارور کننده یا مولد است، به ویژه در زمینهها و برنامههای خلاقانه.
One who or that which produces or causes new growth.
- NOUN
example
معنی(example):
این دانشمند به عنوان یک fecundator ایدههای نوآورانه در زمینه زیستشناسی شناخته شد.
مثال:
The scientist was recognized as a fecundator of innovative ideas in the field of biology.
معنی(example):
در افسانهها، او به عنوان یک fecundator شناخته میشود، که به زمینهای بیدرخت حیات میآورد.
مثال:
In folklore, he is considered a fecundator, bringing life to barren lands.
معنی فارسی کلمه fecundator
:به معنی بارور کننده یا مولد است، به ویژه در زمینهها و برنامههای خلاقانه.