معنی فارسی federates

B1

فدراسیون‌ها به گروه‌هایی اطلاق می‌شود که تحت یک سیستم فدرالی عمل می‌کنند و استقلال زیادی دارند.

Entities or groups that are part of a federation and retain some level of autonomy.

verb
معنی(verb):

To unite in a federation.

example
معنی(example):

فدراسیون‌ها در پروژه جدید همکاری کردند.

مثال:

The federates collaborated on the new project.

معنی(example):

مناطق مختلف به عنوان فدراسیون‌ها در ساختار حکومتی عمل می‌کنند.

مثال:

Different regions act as federates in the governance structure.

معنی فارسی کلمه federates

: معنی federates به فارسی

فدراسیون‌ها به گروه‌هایی اطلاق می‌شود که تحت یک سیستم فدرالی عمل می‌کنند و استقلال زیادی دارند.