معنی فارسی feel one's way

B1

به آرامی و با احتیاط حرکت کردن یا تصمیم‌گیری کردن بدون داشتن بینایی روشن.

To move forward cautiously without a clear view or direction, often relying on touch.

example
معنی(example):

در تاریکی، مجبور شدم با حس کردن به سمت در بروم.

مثال:

In the dark, I had to feel my way to the door.

معنی(example):

او با احتیاط در میان جمعیت ناشناخته حس کرد.

مثال:

He felt his way carefully through the unfamiliar crowd.

معنی فارسی کلمه feel one's way

:

به آرامی و با احتیاط حرکت کردن یا تصمیم‌گیری کردن بدون داشتن بینایی روشن.