معنی فارسی feel the pinch
B1احساس فشار یا مشکل مالی به دلیل افزایش هزینه‌ها یا کاهش درآمد.
To experience financial difficulty due to rising costs or reduced income.
- verb
verb
معنی(verb):
To suffer a hardship, especially significant financial pressure.
مثال:
Working-class families are feeling the pinch in the wake of the recession.
example
معنی(example):
با افزایش قیمت‌ها، بسیاری از خانواده‌ها شروع به احساس فشار مالی می‌کنند.
مثال:
With the increased prices, many families are starting to feel the pinch.
معنی(example):
پس از از دست دادن شغل‌ام، واقعاً حس فشار مالی را در بودجه‌ام احساس کردم.
مثال:
After losing my job, I could really feel the pinch in my budget.
معنی فارسی کلمه feel the pinch
:
احساس فشار یا مشکل مالی به دلیل افزایش هزینه‌ها یا کاهش درآمد.
