معنی فارسی feelable
B1موادی که میتوان آنها را با حواس لمس کرد.
Able to be felt or touched; tangible.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه نرم پتوی میتوان حس کرد.
مثال:
The soft fabric of the blanket is feelable.
معنی(example):
او یک محصول قابل لمس میخواهد تا تجربه مشتری را افزایش دهد.
مثال:
He wants a feelable product to enhance customer experience.
معنی فارسی کلمه feelable
:
موادی که میتوان آنها را با حواس لمس کرد.