معنی فارسی feely
B1شخصیتی که بهسادگی احساساتش را ابراز میکند.
Having an open and expressive nature regarding feelings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او دارای طبیعت حساسی است و احساساتش را بهوضوح ابراز میکند.
مثال:
She has a feely nature and openly expresses her emotions.
معنی(example):
نگرش حسی او ارتباط با دیگران را آسان میکند.
مثال:
His feely attitude makes it easy to connect with others.
معنی فارسی کلمه feely
:شخصیتی که بهسادگی احساساتش را ابراز میکند.