معنی فارسی feetless
B1بدون پا، توصیف یک موجود یا شیء که پا ندارد.
Incapable of having feet or not possessing feet.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این موجود به عنوان بدون پا و با حرکتی نرم توصیف شده بود.
مثال:
The creature was described as feetless and gliding smoothly.
معنی(example):
در داستان های فانتزی، موجودات بدون پا در هوا شناور بودند.
مثال:
In the fantasy story, the feetless beings floated through the air.
معنی فارسی کلمه feetless
:بدون پا، توصیف یک موجود یا شیء که پا ندارد.