معنی فارسی fellowed

B1

کلمه‌ای که به معنای همکار بودن یا اشتراک‌گذاری فعالیت‌ها است.

To have the status of a fellow; to work in collaboration with others.

example
معنی(example):

تیم تحقیق بر روی پروژه با همدیگر همکار شدند.

مثال:

The research team fellowed together on the project.

معنی(example):

بعد از سال‌ها کار، بالاخره به عنوان کارشناسان در زمینه خود همکار شدند.

مثال:

After years of work, they finally fellowed as experts in their field.

معنی فارسی کلمه fellowed

:

کلمه‌ای که به معنای همکار بودن یا اشتراک‌گذاری فعالیت‌ها است.