معنی فارسی ferling
B1احساس یا حالتی که به طور غیرمستقیم ابراز میشود.
A subtle feeling or state that is not openly expressed.
- NOUN
example
معنی(example):
مخفی کردن وضعیت باعث ناراحتی همه شد.
مثال:
The ferling of the situation made everyone uncomfortable.
معنی(example):
او تغییراتی را در رفتار او حس کرد.
مثال:
She noticed a ferling of change in his behavior.
معنی فارسی کلمه ferling
:
احساس یا حالتی که به طور غیرمستقیم ابراز میشود.