معنی فارسی ferrelling

B1

فررلد کردن، به معنای نزدیک کردن یا محدود کردن به ویژه در مورد حیوانات و یا سازماندهی افکار.

The act of confining or organizing, can refer to animals or thoughts.

example
معنی(example):

آنها برای شب حیوانات را فررل می‌کنند.

مثال:

They are ferrelling the animals for the night.

معنی(example):

او ساعت‌ها را به فررل کردن افکارش قبل از نوشتن آنها صرف کرد.

مثال:

She spent hours ferrelling her thoughts before writing them down.

معنی فارسی کلمه ferrelling

: معنی ferrelling به فارسی

فررلد کردن، به معنای نزدیک کردن یا محدود کردن به ویژه در مورد حیوانات و یا سازماندهی افکار.