معنی فارسی ferrety

B2

فررتری به شکل یا حالتی اشاره دارد که شبیه به رفتار یا ظاهر فررها باشد.

Having characteristics or qualities resembling a ferret, often used to describe a sly or quick manner.

example
معنی(example):

موجود فررتری به سرعت از میان بوته‌ها عبور کرد.

مثال:

The ferrety creature swiftly moved through the bushes.

معنی(example):

او یک شال فررتری پوشید که به ظرافت او اضافه کرد.

مثال:

She wore a ferrety scarf that added a touch of elegance.

معنی فارسی کلمه ferrety

: معنی ferrety به فارسی

فررتری به شکل یا حالتی اشاره دارد که شبیه به رفتار یا ظاهر فررها باشد.