معنی فارسی ferruling
B1فرفری، تکنیک یا فرآیند استفاده از مواد آهنی برای تقویت یا اصلاح فلزات.
The process of reinforcing or repairing metal, often using iron.
- OTHER
example
معنی(example):
آهنگر از تکنیک فرفری برای تقویت فلز استفاده کرد.
مثال:
The blacksmith used a ferruling technique to strengthen the metal.
معنی(example):
فرفری فرآیند مهمی در کار با فلزات است.
مثال:
Ferruling is an important process in metalworking.
معنی فارسی کلمه ferruling
:
فرفری، تکنیک یا فرآیند استفاده از مواد آهنی برای تقویت یا اصلاح فلزات.