معنی فارسی fertilisability
B1قابلیت باروری، توانایی بذرها یا سلولها برای بارور شدن.
The capacity to be fertilized.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت باروری بذرها بر بازده محصولات تأثیر میگذارد.
مثال:
The fertilisability of the seeds determines crop yields.
معنی(example):
درک قابلیت باروری در ژنتیک مهم است.
مثال:
Understanding fertilisability is important in genetics.
معنی فارسی کلمه fertilisability
:
قابلیت باروری، توانایی بذرها یا سلولها برای بارور شدن.