معنی فارسی fertilizational
B2روشهای مرتبط با فرآیند باروری.
Pertaining to or characteristic of fertilization.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
استراتژی باروری میتواند بر رشد گیاه تأثیر بگذارد.
مثال:
The fertilizational strategy can affect plant growth.
معنی(example):
درک روشهای باروری برای کشاورزان حیاتی است.
مثال:
Understanding fertilizational methods is key for farmers.
معنی فارسی کلمه fertilizational
:
روشهای مرتبط با فرآیند باروری.