معنی فارسی ferventness
B1کیفیت یا حالت شوق و حرارت شدید.
The state of being fervent; intense and passionate enthusiasm.
- NOUN
example
معنی(example):
شوق او در پیگیری عدالت قابل تحسین بود.
مثال:
His ferventness in advocating for justice was commendable.
معنی(example):
شوق حمایت او تأثیر زیادی داشت.
مثال:
The ferventness of her support made a significant impact.
معنی فارسی کلمه ferventness
:
کیفیت یا حالت شوق و حرارت شدید.
