معنی فارسی fervencies
B1جمع فُروغ، جدیتها و حرارتهای معنوی و عاطفی در احساس یا عمل.
The plural form of fervency, indicating multiple intense feelings.
- NOUN
example
معنی(example):
شوق باورهای آنها در رفتارشان مشهود بود.
مثال:
The fervencies of their beliefs were evident in their actions.
معنی(example):
شوقهای مختلف میتواند منجر به نتایج متفاوتی در بحثها شود.
مثال:
Different fervencies can lead to various outcomes in discussions.
معنی فارسی کلمه fervencies
:
جمع فُروغ، جدیتها و حرارتهای معنوی و عاطفی در احساس یا عمل.