معنی فارسی festerment
B1به معنای عفونت یا بدتر شدن حالتی است که به طور خاص به زخمها یا آسیبها مرتبط است.
The state of becoming infected or worse, especially relating to wounds.
- NOUN
example
معنی(example):
زخم بعد از چند روز نشانههای عفونت را نشان داد.
مثال:
The wound showed signs of festerment after a few days.
معنی(example):
عفونت میتواند به مسائل جدیتری در سلامتی منجر شود اگر درمان نشود.
مثال:
Festerment can lead to more serious health issues if untreated.
معنی فارسی کلمه festerment
:
به معنای عفونت یا بدتر شدن حالتی است که به طور خاص به زخمها یا آسیبها مرتبط است.