معنی فارسی fetiferous

B2

تولید یا ایجاد بوی بد یا ناپسند.

Producing a foul odor.

example
معنی(example):

وضعیت فتیفروس در این منطقه برای ساکنان نگران‌کننده بود.

مثال:

The fetiferous condition in the area was alarming for residents.

معنی(example):

مناطق فتیفروس معمولاً نیاز به پاکسازی محیط زیست دارند.

مثال:

Fetiferous sites often require environmental remediation.

معنی فارسی کلمه fetiferous

: معنی fetiferous به فارسی

تولید یا ایجاد بوی بد یا ناپسند.