معنی فارسی feudality

C1

فئودالیسم، نظام اجتماعی و اقتصادی که در آن زمین به عنوان منبع اصلی ثروت و قدرت محسوب می‌شود و افراد به عنوان فئودالیست وابسته به زمین‌داران بزرگ بودند.

The dominant social system in medieval Europe, in which the nobility held lands from the Crown in exchange for military service.

noun
معنی(noun):

The state or quality of being feudal; feudal form or constitution.

example
معنی(example):

فئودالیسم به سیستم اجتماعی قرون وسطی اشاره دارد.

مثال:

Feudality refers to the social system of the Middle Ages.

معنی(example):

در زمان فئودالیسم، زمین در ازای وفاداری واگذار می‌شد.

مثال:

In a time of feudality, land was granted in exchange for loyalty.

معنی فارسی کلمه feudality

: معنی feudality به فارسی

فئودالیسم، نظام اجتماعی و اقتصادی که در آن زمین به عنوان منبع اصلی ثروت و قدرت محسوب می‌شود و افراد به عنوان فئودالیست وابسته به زمین‌داران بزرگ بودند.