معنی فارسی fewness

B1

وضعیتی که در آن تعداد کسانی که حضور دارند کم است.

The quality or state of being few in number.

example
معنی(example):

کم بودن تعداد شرکت‌کنندگان بحث را صمیمانه کرد.

مثال:

The fewness of participants made the discussion intimate.

معنی(example):

در این زمینه، کمی تعداد یک جنبه مثبت است.

مثال:

In this context, the fewness is a positive aspect.

معنی فارسی کلمه fewness

: معنی fewness به فارسی

وضعیتی که در آن تعداد کسانی که حضور دارند کم است.