معنی فارسی fibred
B1فیبر دار بودن به معنای وجود الیاف در ساختار یک ماده است که به آن خاصیت نرمش و انعطافپذیری میدهد.
Having fibers present in a material, often resulting in a textured surface.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه فیبر دار نرم و راحت است.
مثال:
The fibred fabric is soft and comfortable.
معنی(example):
کاغذ فیبر دار برای پروژههای هنری مفید است.
مثال:
Fibred paper is useful for art projects.
معنی فارسی کلمه fibred
:
فیبر دار بودن به معنای وجود الیاف در ساختار یک ماده است که به آن خاصیت نرمش و انعطافپذیری میدهد.