معنی فارسی fibrocartilage

B1

نوعی بافت کلاژنی که در نقاط مختلف بدن از جمله مفاصل وجود دارد و به تحمل فشار کمک می‌کند.

A type of cartilage that is tougher and provides support in areas that undergo stress.

example
معنی(example):

فیبروکارتلاژ به عنوان یک پد بین استخوان‌ها در مفاصل عمل می‌کند.

مثال:

Fibrocartilage acts as a cushion between bones in joints.

معنی(example):

منیسک در زانو از فیبروکارتلاژ ساخته شده است.

مثال:

The meniscus in the knee is made of fibrocartilage.

معنی فارسی کلمه fibrocartilage

: معنی fibrocartilage به فارسی

نوعی بافت کلاژنی که در نقاط مختلف بدن از جمله مفاصل وجود دارد و به تحمل فشار کمک می‌کند.