معنی فارسی fidded

B1

فیدد، به معنای بازی کردن یا دست‌کاری کردن.

To play around with something or tinker.

example
معنی(example):

او با دکمه‌های رادیو بازی می‌کرد.

مثال:

He fidded with the knobs on the radio.

معنی(example):

او با موهایش در حال بازی بود.

مثال:

She fidded around with her hair.

معنی فارسی کلمه fidded

: معنی fidded به فارسی

فیدد، به معنای بازی کردن یا دست‌کاری کردن.