معنی فارسی fidding

B1

فیدding، به معنای بازی کردن یا دست‌کاری کردن.

The act of playing or fiddling with something.

example
معنی(example):

او در مهمانی با گیتار مشغول بود.

مثال:

He was fidding with the guitar at the party.

معنی(example):

دست از بازی کردن بردار و بر روی کارت تمرکز کن.

مثال:

Stop fidding and focus on your work.

معنی فارسی کلمه fidding

: معنی fidding به فارسی

فیدding، به معنای بازی کردن یا دست‌کاری کردن.