معنی فارسی fiduciarily
B1فیدوشیالی به معنای اینکه شخص یا نهادی در نقش مدیری مسئولیتهایی را به عهده میگیرد به گونهای که به نفع دیگری عمل کند.
In a fiduciary manner; pertaining to a fiduciary relationship.
- OTHER
example
معنی(example):
او منابع را به صورت متعهدانه مدیریت کرد و شفافیت را تضمین کرد.
مثال:
He handled the funds fiduciarily, ensuring transparency.
معنی(example):
این شرکت به صورت متعهدانه عمل میکرد و منافع مشتریان را در اولویت قرار میداد.
مثال:
The company operated fiduciarily, putting clients first.
معنی فارسی کلمه fiduciarily
:
فیدوشیالی به معنای اینکه شخص یا نهادی در نقش مدیری مسئولیتهایی را به عهده میگیرد به گونهای که به نفع دیگری عمل کند.