معنی فارسی fieldworker
B1شخصی که بهطور مستقیم در مزارع یا در محیطهای طبیعی کار میکند.
A person who works in the field, particularly in agriculture or environmental research.
- NOUN
example
معنی(example):
یک کارگر میدانی دادهها را برای مطالعه زیستمحیطی جمعآوری میکند.
مثال:
A fieldworker collects data for the environmental study.
معنی(example):
کارگران میدانی معمولاً با شرایط چالشبرانگیز در مناطق دورافتاده مواجه هستند.
مثال:
Fieldworkers often face challenging conditions in remote areas.
معنی فارسی کلمه fieldworker
:
شخصی که بهطور مستقیم در مزارع یا در محیطهای طبیعی کار میکند.