معنی فارسی figlike
B1شکل یا ویژگیای که شبیه انجیر باشد.
Having the form or characteristics of a fig.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
میوه به شکل انجیر به نظر میرسید و بافتی نرم داشت.
مثال:
The fruit looked figlike, with a soft texture.
معنی(example):
این گیاه برگهای به شکل انجیر تولید کرد که گسترده و سرسبز بودند.
مثال:
The plant produced figlike leaves that were broad and lush.
معنی فارسی کلمه figlike
:
شکل یا ویژگیای که شبیه انجیر باشد.