معنی فارسی figurability
B1قابلیت تجسم یا توصیف یک چیز به صورت تصویری یا مفهوم.
The quality or state of being able to be represented or imagined visually.
- NOUN
example
معنی(example):
قابلیت تجسم طراحی، آن را بسیار جذاب میسازد.
مثال:
The figurability of the design makes it quite appealing.
معنی(example):
ما در مورد قابلیت تجسم مفاهیم مختلف در هنر بحث کردیم.
مثال:
We discussed the figurability of various concepts in art.
معنی فارسی کلمه figurability
:
قابلیت تجسم یا توصیف یک چیز به صورت تصویری یا مفهوم.
