معنی فارسی filagreeing

B1

فیلاگری، تکنیکی در هنر تزئینی برای ساخت اشکال پیچیده با استفاده از سیم‌های نازک فلزی.

The process of forming delicate ornamental designs with fine metal threads.

example
معنی(example):

فیلاگری شامل طرح‌های پیچیده‌ای است که از رشته‌های نازک فلزی ساخته شده‌اند.

مثال:

Filagreeing involves intricate designs made from fine metal threads.

معنی(example):

آنها مهارت خود را در فیلاگری در نمایشگاه هنر نشان دادند.

مثال:

They showcased their skill in filagreeing at the art exhibition.

معنی فارسی کلمه filagreeing

: معنی filagreeing به فارسی

فیلاگری، تکنیکی در هنر تزئینی برای ساخت اشکال پیچیده با استفاده از سیم‌های نازک فلزی.