معنی فارسی filamentar

B2

فیلامنتار، مربوط به یا شبیه به رشته‌ها یا الیاف نازک.

Relating to or resembling threads or slender fibers.

example
معنی(example):

ساختار فیلامنتار وب عنکبوت شگفت‌انگیز است.

مثال:

The filamentar structure of the spider's web is fascinating.

معنی(example):

در زیست‌شناسی، جنبه‌های فیلامنتار برای درک برخی ارگانیسم‌ها حیاتی است.

مثال:

In biology, filamentar aspects are critical for understanding certain organisms.

معنی فارسی کلمه filamentar

: معنی filamentar به فارسی

فیلامنتار، مربوط به یا شبیه به رشته‌ها یا الیاف نازک.