معنی فارسی filiate

B1

به معنای وابسته کردن یا ایجاد ارتباط برخی موجودیت‌ها یا سازمان‌ها به یکدیگر.

To associate or connect something with something else; to make a formal connection.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند سازمان خود را با یک سازمان بزرگتر وابسته کنند.

مثال:

They decided to filiate their organization with a larger one.

معنی(example):

این شرکت هدف دارد برند خود را با نام‌های معتبر در صنعت وابسته کند.

مثال:

The company aims to filiate its brand with established names in the industry.

معنی فارسی کلمه filiate

: معنی filiate به فارسی

به معنای وابسته کردن یا ایجاد ارتباط برخی موجودیت‌ها یا سازمان‌ها به یکدیگر.