معنی فارسی fillingly
B1به طرز جذاب و معنادار بیان کردن یک موضوع.
In a way that adds meaning or substance to a conversation or narrative.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با جذابیت درباره تجربیات خود در سفر به اروپا صحبت کرد.
مثال:
She spoke fillingly about her experiences traveling in Europe.
معنی(example):
کتاب به طرز جذابی نوشته شده بود و ذات داستان را به تصویر می کشید.
مثال:
The book was written fillingly, capturing the essence of the story.
معنی فارسی کلمه fillingly
:
به طرز جذاب و معنادار بیان کردن یک موضوع.