معنی فارسی filmmake
B1به معنای ساخت فیلم است، فرآیند تولید یک فیلم از ایده تا نهایی شدن آن.
To produce or create a film.
- VERB
example
معنی(example):
آنها برنامهریزی میکنند تا سال آینده فیلم اول خود را بسازند.
مثال:
They plan to filmmake their first feature film next year.
معنی(example):
بسیاری از هنرمندان جوان تصمیم میگیرند که فیلم بسازند تا خلاقیت خود را بیان کنند.
مثال:
Many aspiring artists choose to filmmake in order to express their creativity.
معنی فارسی کلمه filmmake
:
به معنای ساخت فیلم است، فرآیند تولید یک فیلم از ایده تا نهایی شدن آن.