معنی فارسی filum
B2فیلوم، به نخی یا رشتهای اطلاق میشود که در زیستشناسی به عنوان بخشی از ساختار یک موجود زنده تعریف میشود.
A thread or filament, particularly in biological contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
فیلوم ترمینال یک ساختار در نخاع است.
مثال:
The filum terminale is a structure in the spinal cord.
معنی(example):
زیستشناسان نقش فیلوم را در موجودات مختلف مطالعه میکنند.
مثال:
Biologists study the role of filum in various organisms.
معنی فارسی کلمه filum
:
فیلوم، به نخی یا رشتهای اطلاق میشود که در زیستشناسی به عنوان بخشی از ساختار یک موجود زنده تعریف میشود.