معنی فارسی fimbriation
B2فیمبریشن، به معنی ایجاد حاشیههای نازک و موییشکل یا زینتی در اشیاء است.
The process of forming fringes or hair-like extensions.
- NOUN
example
معنی(example):
فیمبریشن میتواند زیبایی پارچه را افزایش دهد.
مثال:
Fimbriation can enhance the aesthetic of the fabric.
معنی(example):
فیمبریشن در لبههای پارچه بسیار پیچیده بود.
مثال:
The fimbriation on the edges of the cloth was intricate.
معنی فارسی کلمه fimbriation
:
فیمبریشن، به معنی ایجاد حاشیههای نازک و موییشکل یا زینتی در اشیاء است.