معنی فارسی financiery

B1

بخشی که مربوط به مدیریت و نظارت بر منابع مالی و اقتصادی است.

Relating to finance or the management of money.

example
معنی(example):

او سال‌ها در بخش مالی کار کرد.

مثال:

She worked in the financiery sector for many years.

معنی(example):

صنعت مالی برای رشد اقتصادی حیاتی است.

مثال:

The financiery industry is crucial for economic growth.

معنی فارسی کلمه financiery

: معنی financiery به فارسی

بخشی که مربوط به مدیریت و نظارت بر منابع مالی و اقتصادی است.