معنی فارسی find god
B1عبارتی به معنای جستجو برای درک یا ارتباط با خدا یا نیرویی بالاتر.
To seek or discover a spiritual connection, often involving personal faith or beliefs.
- VERB
example
معنی(example):
بسیاری از مردم احساس میکنند که میتوانند خدا را در طبیعت پیدا کنند.
مثال:
Many people feel that they can find God in nature.
معنی(example):
او سالها را در جستجوی معنا گذرانده و سعی کرد خدا را پیدا کند.
مثال:
He spent years searching for meaning, trying to find God.
معنی فارسی کلمه find god
:
عبارتی به معنای جستجو برای درک یا ارتباط با خدا یا نیرویی بالاتر.