معنی فارسی find one's level
B2در یک زمینه یا فعالیت به توانایی واقعی خود دست پیدا کردن.
To reach the appropriate level of skill or ability in a particular activity.
- IDIOM
example
معنی(example):
در نهایت همه در ورزش سطح خود را پیدا میکنند.
مثال:
Everyone eventually finds their level in sports.
معنی(example):
او وقتی در برابر رقبای قویتر بازی کند، سطح خود را پیدا خواهد کرد.
مثال:
He will find his level when he plays against tougher opponents.
معنی فارسی کلمه find one's level
:در یک زمینه یا فعالیت به توانایی واقعی خود دست پیدا کردن.