معنی فارسی find one's tongue
B1زبان خود را پیدا کردن، به معنای شروع به صحبت کردن پس از زمان و یا احساس ناخوشایند است.
To be able to speak, especially after initially being unable to do so.
- verb
verb
معنی(verb):
To speak after being unable to do so or after remaining silent; to find something to say.
example
معنی(example):
پس از لحظهای شگفتی، او زبانش را پیدا کرد و شروع به صحبت کرد.
مثال:
After a moment of surprise, she found her tongue and started to speak.
معنی(example):
او معمولاً در گروههای بزرگ برای پیدا کردن زبانش مشکل دارد.
مثال:
He usually struggles to find his tongue in large groups.
معنی فارسی کلمه find one's tongue
:زبان خود را پیدا کردن، به معنای شروع به صحبت کردن پس از زمان و یا احساس ناخوشایند است.