معنی فارسی findspots

B1

چندین نقطه‌ای که می‌توان در آن‌ها چیزی جالب پیدا کرد.

Multiple locations where interesting things can be found or observed.

noun
معنی(noun):

The location at which an item was found.

example
معنی(example):

این پارک چندین نقطه پیدا کردن برای تماشای پرندگان دارد.

مثال:

The park has several findspots for birdwatching.

معنی(example):

ما در طول سفرمان از نقاط پیدا کردن مختلفی بازدید کردیم.

مثال:

We visited various findspots during our trip.

معنی فارسی کلمه findspots

: معنی findspots به فارسی

چندین نقطه‌ای که می‌توان در آن‌ها چیزی جالب پیدا کرد.