معنی فارسی fingermarks
B1اثرات انگشت، نشانه‌هایی که از تماس انگشتان با سطوح مختلف به جا می‌ماند، معمولاً شامل روغن و چربی از پوست است.
Imprints left by fingers on surfaces after contact, often consisting of oils and dirt from the skin.
- noun
noun
معنی(noun):
A blemish made by a dirty finger.
مثال:
He left his fingermark on the recently-cleaned cloth.
example
معنی(example):
او پس از لمس کردن شیشه، اثر انگشت روی آن گذاشت.
مثال:
She left fingermarks on the glass after touching it.
معنی(example):
اثرات انگشت را می‌توان به راحتی از سطوح صاف پاک کرد.
مثال:
Fingermarks can be removed easily from smooth surfaces.
معنی فارسی کلمه fingermarks
:
اثرات انگشت، نشانه‌هایی که از تماس انگشتان با سطوح مختلف به جا می‌ماند، معمولاً شامل روغن و چربی از پوست است.
