معنی فارسی fingernails
A2قسمت سختی که روی نوک انگشتان دست رشد میکند و معمولاً مورد توجه قرار میگیرد.
The hard, protective covering on the ends of fingers.
- noun
noun
معنی(noun):
The hard, flat translucent covering near the tip of a human finger, useful for scratching and fine manipulation.
example
معنی(example):
او ناخنهایش را قرمز روشن رنگ کرد.
مثال:
She painted her fingernails a bright red.
معنی(example):
اگر ناخنها کوتاه نشوند، میتوانند بسیار بلند شوند.
مثال:
Fingernails can grow very long if not trimmed.
معنی فارسی کلمه fingernails
:
قسمت سختی که روی نوک انگشتان دست رشد میکند و معمولاً مورد توجه قرار میگیرد.