معنی فارسی finlandize
B2فنلاندیزه کردن، به معنای تغییر سیاستهای یک کشور به نحوی است که تحت تاثیر یک قدرت بزرگتر قرار نگیرد، ولی در عین حال از برخی مذاکرات سود ببرد.
To adapt a country's policies to align closely with a powerful neighbor while retaining autonomy.
- VERB
example
معنی(example):
برخی کشورها نگران هستند که به دلیل فشارهای خارجی فنلاندیزه شوند.
مثال:
Some countries are concerned they might finlandize due to external pressures.
معنی(example):
سیاستمداران درباره اینکه آیا باید رویکرد خود را در مذاکرات فنلاندیزه کنند، بحث کردند.
مثال:
Policymakers debated whether to finlandize their approach in negotiations.
معنی فارسی کلمه finlandize
:
فنلاندیزه کردن، به معنای تغییر سیاستهای یک کشور به نحوی است که تحت تاثیر یک قدرت بزرگتر قرار نگیرد، ولی در عین حال از برخی مذاکرات سود ببرد.