معنی فارسی finnick
B1به معنی ابراز حساسیت یا زودرنجی نسبت به جزئیات.
To fuss or be overly concerned with trivial matters.
- VERB
example
معنی(example):
او به جزئیات کارش خیلی حساس است.
مثال:
He tends to finnick over the details of his work.
معنی(example):
در مورد جزئیات کوچک حساس نباشید، فقط کار را انجام دهید.
مثال:
Don't finnick about the small stuff, just get it done.
معنی فارسی کلمه finnick
:
به معنی ابراز حساسیت یا زودرنجی نسبت به جزئیات.